سفارش تبلیغ
صبا ویژن



























عسل بانو و نازدونش

سلام خوبین؟
دیروز سرما خورده بودم
حالم خیییییییییییییییلی بد بود
تو محل کارم هم دارو پیدا نکردم بخورم
اینجا هم که هوا سرد
تا عصری که بخوام برم خونه حالم بدتر شد
عصری که رسیدم خونه قربونش برم بابام برام آش و شیر و دارو گرفته بود آورد داد
وحیدم که اومد اونم کلی داروی گیاهی  برام خریده بود که بخورم
اما حالم خیلی بد بود
شب تا صبح تب داشتم و قربونش برم وحید تا صبح بالا سرم بود که تبم بالا نره
هر 1 ساعت بیدار می شد و منو یه کنترل می کرد و بعد می خوابید
ساعت 4 صبح بود که دیدم بیدارم کرده منو میبره دستشویی که پاهامو دست صورتمو با آب سرد بشوره که تبم بره پایین آفرین
صبح هم اصلا حال نداشتم برم سر کار
اما مجبور بودم دو روز پیش که مرخصی گرفته بود پیرمرده کلی حرف پشت سرم گفته بود و مسخره بازی درآورده بود
بیچاره وحید هم از من بدتر بود تا صبح نخوابیده بود
الان که سر کارم یه کم بهترم
دارو هامو خوردم امیدوارم تا عصر بهتر بشم
وحید جونم ممنونم به خاطر همه خوبیهات و مهربونیات
ممنونم که دوسم داری
امیدوارم بتونم برات جبران کنم
عزیز دلم خییییلی دوست دارمدوست داشتن
تازه وحید گفته اگه داروهاتو مرتب بخوری و زود حالت خوب بشه برات یه کادوی خوشگل میخرم
قربونت برم که همیشه به فکر منی
به قول خودت به اندازه دنیا دوست دارم
ناردان همیشه عاشقت میمونهگل تقدیم شما
(وحید به من میگه ناردان!!)
دوست دارم عزیزمبووووس

بعدا نوشت: امروز 13 آذر!!!!
من دیگه حال و هوای 13 آذر 81 رو ندارم
امروز دیگه اون خاطره برام تازه گی نداره
دیگه به یادش نمی افتم
دیگه به خاطرش روز شماری نمی کنم
یه زمانی کل روزهای سال رو میشمردم که برسم به 13 آذر
ولی امروز ....!
الان بهترین تاریخ زندگیم شده 13 آبان !! روز عروسیمون
13 آذر 81 به تاریخ پیوست!!!
خیلی سخت بود ... ولی بالاخره تونستم!!
فراموش نکردمش ولی به یادش هم نیستم!!


نوشته شده در یکشنبه 90/9/13ساعت 12:2 عصر توسط سحر نظرات ( ) |

سلام
دوستای خوب من چطورن؟
یه مدت بود نبودم
حال و حوصله نوشتن نداشتم
الان اومدم بتعریفم!!!
اول از سالگردمون بگم که وحید برام فر برقی آورد
البته خودم خواسته بودم ازش
آخه فر گاز سخته برام
آخه توش وسایل میذارم هی باید اونارو در بیارم تا از فر استفاده کنم
ولی فر برقی راحته دیگه
خدا به شوهر جونم کسب و کار خوب بده  تا وسایل خوشگل بخره و هی برام بیاره
آخه وحید مغازه لوازم خانگی داره و منم خوش بحالمه از این لحاظ
از اون روز همش غذاهای خوشمزه میخوره!!!شوخی
بعدش هم که ....
آهان از سر کارم هم بگم که با اینکه حقوقش کمه ولی جای خوبیه لا اقلش آقا بالا سر نداری!!!!
خودتی و خودت!!!
حاجی مرد خوبیه از اونهاست که خدا ترسه و دوست نداره رئیس بازی در بیاره
امیدوارم تا آخر این شکلی بمونه
قراره اگه خدا بخواد بیمه هم کنه
که در اینصورت عالی میشه
دعا کنین برام
از کارم راضیم فقط مشکل حقوق دارم که اونم ایشالا حل میشه
فعلا همین ...
بازم میام
تهنام نذارین


نوشته شده در شنبه 90/9/5ساعت 9:53 صبح توسط سحر نظرات ( ) |


Design By : Pichak