سلام
سلام تو يه روز بهاري براي شما ممنون كه اومدي اومدم كه نگي بي معرفتبود و سرنزد ؟
دل من دير زماني است که مي پندارد: دوستي نيز گلي است، مثل نيلوفر و ناز، ساقه ترد و ظريفي دارد، بي گمان سنگدل است آنکه روا مي دارد جان اين ساقه نازک را، دانسته بيازارد. در زميني که ضمير من و توست از نخستين ديدار هر سخن، هر رفتار دانه هايي است که مي افشانيم برگ و باري است که مي رويانيم آب و خورشيد و نسيمش مهر است گر بدان گونه که بايست به بار آيد، زندگي را به دل انگيزترين چهره بيارايد، آن چنان با تو درآميزد اين روح لطيف که تمناي وجودت همه او باشد و بس. بي نيازت سازد، از همه چيزو همه کس. زندگي، گرمي دلهاي به هم پيوسته ست تا در آن دوست نباشد همه درها بسته ست. در ضميرت اگر اين گل ندميده است هنوز، عطر جان پرور عشق گر به صحراي نهادت نوزيده است هنوز دانه ها را بايد از نو کاشت.