• وبلاگ : عسل بانو و نازدونش
  • يادداشت : گلايه از خودم!!!!
  • نظرات : 0 خصوصي ، 9 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + سحر 
    خيلي دير درددلت و خوندم و همين از دستم بر مي اومد مشکلت حل شد؟ بهم سر بزن خوشحال مي شم.
    سلام مي دونم که در حقت بدي شده ولي واسه نگه داشتن زندگيت هر کاري که مي توني بکن که خدايي نکرده بعدها پشيمون نشي که چرا فلان کار و نکردم.وحيد که طرف تو پس با سياست عروسيت رو راه بنداز وقتي رفتين خونه خودتون ديگه کار زيادي باهاشون نداشته باش.خودتم ديگه تو مسائل خانوادگيشون دخالت نده اونا فردا خواهر و برادر مي شن تو مي شي غريبه
    salam wablag jalabi dsahti beman ham sar bezan khoshhal misham
    با سلام خدمت دوست عزيزم
    وبلاگ خوبي داري مطالب خوبي نوشتي
    من از شما خواهشي دارم اگر ميشه بريد به اين سايت و ثبت نام کنيد
    http://www.xpango.com?ref=92151042
    لطفا خواهشن بريد و ثبت نام کنيد اگر طريقه ثبت نام رو نميدونيد تو وبلاگم نوشتم
    خواهش ميکنم ثبت نام کنيد.

    موتور سنگين ... HONDA - SUZUKI ... موتور سنگين دوست عزيز سلام ...

    راستش يه جورايي مي فهمم اما خب تغيير و تحول دادن به اين موضوع بسته به شماست ... براتون آرزوي شادي دارم ...

    موفق ترين باشي

    عليرضا

    پاسخ

    سلام... آره بسته به من اما مي ترسم پررو بشن!!
    سلام خانمي
    حرفاتو خيلي قشنگ وروان نوشتي به دل ادم ميچسبه
    نگران نباش انشالله همه مشکلاتت که فکر کنم براي هر کسي در اول ازدواج احتمال داره پيش بياد تمام ميشه وبا همسرت يک زندگي عاشقانه را شروع خواهي کرد
    فقط نذار هيچ مسئله اي از علاقه فيما بين تو وهمسرت کم کنه
    اميدوارم هميشه با خوشبختي تمام زندگي کني
    ممنون که به وبم امدي
    موفق باشي
    پاسخ

    سلام خانوم گل.. ممنون از حضورت و ممنون از دلگرميت.... برام دعا كن....بازم بيا

    عجب روزگاري شده خودت رو ناراحت نكن ولي سعي كن زياد توي حاشيه و حرفهاي بي ارزش نباشي.

    خوشبخت باشي.

    پاسخ

    مي بيني رفيق!!
    + مريم 

    سلام سحر عزيز سطرهاي اول دلتنگيتون رو كه خوندم ياد خودم افتادم و خواستم بهتون بگم چه كار كنيد بهتر بشيد اما با خوندن بقيه داستان نظرم برگشت

    دوست عزيز من شما رو نمي شناسم خانواده هاتون رو اتفاقي با وبلاگتون اشنا شدم اما اگه اجازه بديد نظري دارم

    موضوع پيش اومده بيشترين ضررش براي خود شماست و بعد هم نامزدتون با وجودي كه بازيگراي اصليشون شما دو نفر نبوديد

    مي دونم درخواستي كه ازتون دارم خيلي سخت و سنگينه اما بهترين كسي كه مي تونه اين موضوع رو سروسامون بده خود شما هستيد!

    سخته مي فهمم اما بريد و تنهايي با هر دو خواهر ياد شده صحبت كنيد بگيد مي فهمم ناراحتيهاتون رو مي فهمم مادر اشتباه كرده اما واقعا توي دلشون چيزي نيست و وحيد اقا رو مثل پسرشون دوست داره و گاهي از روي نازك دلي حرفي مي زنه كه واقعا بي منظوره

    بعدش هم خودت عذر خواهي كن و از دل هر دو در بيار مي دونم سخته شايد فكر كتني غرورتون مي شكنه اما بهتر از قهره شما غير از مراسم ازدواج توي زندگي اينده تون به حمايت خانواده شوهر به هر حال نياز داريد

    يه بار سختي و به اصطلاع شكستن غرور از من با تجربه بپرسيد يم ارزه به قهر

    نزار كشدار تر از اين بشه داري زندگي تازه اي رو شروع مي كني مصمم باش و از خود گذشته

    خوشبخت ترين باشيد

    سخته مي دونم امااگه بخواهي مي توني با دلي پاك و چشمي مهربان به هدفت و عشقت برسي

    پاسخ

    سلاممريم جون ممنون از كمكت و راهنماييت ... راستش من اصلا اهل قهر و اينجور دعواها نيستم ... يعني اصلا شوكه شدم آخه تو خونواده من اصلا تا حالا يه همچين موضوعي يش نيومده... راستش غافلگير شدم ... اين رفتار خواهراش خيلي برام عجيبه... اما به قول تو بايد خودم دست به كار بشم.. با اينكه ميدونم اگه من پا پيش بزارم اينا پررو تر مي شن ولي مجبورم به خاطر خودم و وحيد.... آخه خواهرش به مامانم گفته هنوز معلوم نيس كه ما اينا رو (يعني من و اون يكي جاريم كه اونم نامزده) نگه داريم يا نه!!! ياد اين حرفش كه ميوفتم آتيش مي گيرم... ولي به قول تو به خاطر زندگيم مجبورم با اين عفريته ها كنار بيامممنون از كمكتبازم پيشم بيا
    + فاطمه 
    دوست خوبم ، نوشته هات رو تقريبا يكي يكي خوندم ،‏اگه دقت كني داره كم كم اين اقا وحيد نقشش كمتر ميشه و مشكلات پر رنگ تر ... من روانشناسي خوندم و مشاوره هر روزه تعداد زيادي از مراجعين وضعتشون مثل شماست ... تجربه ثابت كرده دوره نامزدي طولاني باعث دور شدن زوجين از هم شده... ان شا الله كه هر چه زودتر سر خونه زندگيتون برين...ياعلي
    پاسخ

    فاطمه جون ممنون از حضورت و راهنماييت... اگه اين خواهراش بزارن وحيد پسر خوب و سر به راهيه ... عين بچه ها زود رام ميشه... اما امان از اين خواهراش.... منم ديگه از اين نامزدي خسته شدم... هميشه فكر مي كردم نامزدي بهترين دوران زندگي يه آدم مي تونه باشه اما برا من يكي كه اصلا اينطور نبود.. دعام كن.... بازم پيشم بيا.. به كمك تو بيشتر از همه نياز دارم ... هميشه دلم مي خواس با يه مشاور دوس بشم