سلام
كاش ميتونستم به راحتي درد دلهامو بهت ميگفتم تا:
*من هم گاهي لم بدجوري تنگ ميشه بحدي كه ميخواد از سينه ام بزنه بيرون
*من هم ميون همه آدمها خودمو تنها ميبينم
*من هم از همه نااميد ميشم و خودمو اضافي ميبينم
*به دل ميگم عشق و فراموش كن اما ................. نميتونم
نميتونم... دوسش دارم اون دلمه جانمه نفسمه مگه ميشه بدون دل وجان و نفس زنده بود ......
سحر خانم خوب بود اميدوارم درد دلت قصه باشه نه غصه
راستي تا يادم نرفته عرض كنم كه چرا حالمو نمي پرسي؟