• وبلاگ : عسل بانو و نازدونش
  • يادداشت : خاطرات
  • نظرات : 0 خصوصي ، 10 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    داشتم روو لبه ي تاقچه راه مي رفتم ديدم . اين بچه بد جوور داره نيگاهم ميكنه . ترسيدم ....ولي بعد مامانش رو كه صدا كرد . خودم دست و پام رو جمع كردم و با عشق پريدم توي آغوشش. چقدررررررر زيبا بود.